رادین نفس من و باباش

بدون عنوان

رادینم ، زندگی من و بابا. مدتی است که مشغول جمع و جور کردن وسایلت هستم چند روز پیش خاله ها و زندایی ها و مامان بزرگ و عمه ها برای دیدن اتاقت اومده بودن خونه مون. مامان به قربون اتاقت . عزیز دل مادر دیگه همه وسایلت آماده است، فقط میمونه خودت که از خدا سلامتی تو می خوام ، و امیدوارم سر وقت و سلامت به این دنیا پا بزاری برای دیدنت روز و شبها رو میشمارم . من و بابات منتظر قدمهای کوچیکت هستیم.  زندگی مامان! بیا و روزگار قشنگمون رو قشنگتر بکن . خدایا از مهربونیت ممنونم. خدایا از لطف و کرمت ممنونم . خیلی دوست دارم خدا! خیلی . قول میدم قدر این محبتت رو بدونم . خدایا خودت برامون نگهش دار .     ...
13 مرداد 1393
1